امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

امیر حسین گل پسر مامان و بابا

عکسهای از امیرحسین عسلی در 7 ماه اول تولد

امروز آمدم یک سری از عکسهای قدیمیت رو برات بذارم من همیشه این عکسها رو نگاه میکنم و هر وقت که نگاه میکنم همون تازگی اولش رو برام داره انگار همین دیروز بود قشنگ من         مامانی ببین چقدر زور دارم .   پرواز بازی با فرشته ها توی خواب ناز   با خانه جون ها و مامانی و دایی جون رفتیم پارک ملت اینجا شبیه چرا شده بود موها و چشمات رو نگاه کن داری یواش یواش مرد میشی . اینهم یک عکس با شورت ورزشی و توپ فوتبال برای وقتی که خواستی وزیری مربی چیزی بشی عزیزم   ...
11 تير 1390

هجده ماهگی

  سلام عزیزم . امروز وارد ١٨ ماهگی شدی . دیگه داری واسه خودت مرد میشی .هجده ماه از اولین روزی که پای قشنگت رو تو خانه ما گذاشتی میگذره چقدر خوب کردی که از فرشته های مهربون دل کندی و آمدی فرشته خونه ما شدی . امروز با مامان جون رفتی و واکسن ١٨ ماهگیت رو زدی و اینطور که مامان جون تعریف کرد پسر خوبی بودی و زیاد گریه نکردی   ساعت ده هم که زنگ زدم حالت رو بپرسم ناز و آروم خوابیده بودی . دلم میخواد برات بنویسم که الان چکارهایی میکنی . بعدا میام و عکسهای ١٨ ماهگیت رو میذارم. پسرم نازم ! حسابی حرف گوش کن و آقا شدی فقط یکم زود رنج و قهر قهری هم شدی دائما سر مسائل کوچولو قهر میکنی راهت رو میگری میری و گریه می...
1 تير 1390

مسابقه خواب فرشته ها

مسابقه خواب فرشته ها برگزار شد ولی من نتونستم عکی از عشقمون بذارم بااینکه تولبار جدید رو دانلود کردم از اکسپلورر ٨ استفاد میکنم بازم آیکون درج عکس وبلاگ امیرحسین کار نمیکنه . البته مهم نیست همین که من و بابایی از خوابیدنت لذت میبریم و از نظر ما خواب تو قشنگ ترین خواب دنیاست خودش نشانه برنده بودن  و این خوش کافیه برای من .
25 خرداد 1390

بدون عنوان

سلام پسر گلم . امیر حسین نازنینم خیلی حرف دارم که برات بنویسم ولی یکم ناراحتم یعنی دارم غصه میخورم......... میدونی چیه آخه ورژن اینترنت اکسپلورر سیستم شرکت خیلی پایین و من نمی تونم عکس های قشنگت رو بذارم اینکه خیلی طول کشید تا برات پست جدید بذارم همین مسئله بود دنبال راه حلی بوم ولی پیدا نکردم گریههههههه اما مامانی ناامید نمیشه عزیزم سعی میکنم یک کاری بکنم امیدورام تو هم مثل مامانی بشی و هیچ وقت در مقابل مشکلات ناامید نشی پس تا اون موقع که بتونم عکس بذارم فقط برات می نویسم . دوست دارم فرشته نازم ...
3 خرداد 1390

بدون عنوان

سلام . خیلی دیر کردم نوشتن مطالب خیلی واسم سخته ولی دوست دارم این ویلاگ رو ادامه بدم دلم میخواهد وقتی پسرم بزرگ شد این مطالب رو بخونه و بدونه که چیکارکرده چه شکلی بوده و از کجا به کجا رسیده فکر کنم خوشش بیاد ولی خوب یکم دارم سهل انگاری میکنم امیدوارم خدا کمکم کنه . ان شاا...
12 ارديبهشت 1390